نقد ترجمه تفسیر کشاف
امروز در محل مؤسسه پارسا نشستی با حضور اینجانب و حجت الاسلام و المسلین جناب آقای ایازی در زمینه نقد ترجمه تفسیر کشاف برگزار شد. تفسیر کشاف در چهار جلد از سوی آقای مسعود انصاری به فارسی ترجمه شده و در انتشارات ققنوس انتشار یافته است. مترجم در ترجمه خود از خود چیزی جز یا مقدمه سه صفحه ای و یک خاتمه دو صفحه ای نیافزوده است.
اینک نقد اینجانب در دو بخش کلی و موردی ارایه می شود:
1. نقد کلی ترجمه تفسیر کشاف
تلقی من این است که غرض اصلی از ترجمه به دست دادن معادل یک متن به زبان مخاطبان است. مخاطبان ترجمه تفسیر کشاف چه کسانی اند؟ بی تردید کسانی نیستند که خود به زبان عربی آشنایی نسبی اند و می توانند از متن اصلی تفسیر کشاف استفاده کنند؛ بلکه کسانی اند که چندان به زبان عربی و مصطلحات تفسیری آشنایی ندارند. لذا در ترجمه کشاف توقع است، متن ترجمه به گونه ای باشد که خواننده بدون هیچ مشکلی و به روانی و رسانی آن را بخوانند و بفهمند؛ نه این برای فهم آن مجدداً نیاز باشد، به اصل تفسیر و یا آثار دیگر نظیر کتب لغت و یا تفاسیر دیگر مراجعه کنند تا بتوانند مراد متن را درک کنند.
این در حالی است که ترجمه حاضر از تفسیر کشاف علیرغم تلاش ستودنی مترجم محترم چنین غرضی را تأمین نمی کند.
برخی از مشکلاتی که این ترجمه دارد، از این قرار است:
الف. دوگانگی در ترجمه یک لغت و مبدأ اشتقاقی
ب. عدم اتخاذ رساترین معادل فارسی آن
ج. فروگذار کردن ترجمه و آوردن اصل لغت و عبارت
د. گنگی و نارسایی ترجمه
هـ. افزودن توضیحات زاید
گفتنی است، تعصب به زبان فارسی در حالی که بیان را نارسا می سازد، هرگز علمی و قابل دفاع نیست. رسایی واژگان و تعابیر هم به میزان استعمال الفاظ در زمان انتشار در میان مخاطبان ترجمه است.
دوگانگی در ترجمه یک لفظ در حالی که موجب التباس می شود، هرگز نشانگر توانمندی مترجم در ترجمه نیست؛ بلکه حاکی از عدم دقت در ترجمه است.
ضرورت دارد، مترجم مشخص کند که مخاطبان ترجمه اش چه کسانی اند؟ اگر عموم مردم اند که چندان مطالعه تخصصی ندارند، باید رسایی و روانی متن را برای عموم مردم در نظر گرفت. ترجمه حاضر به گونه ای است که حتی در مواردی دانشجویان تحصیلات تکمیلی رسا و قابل فهم نیست. مناسبت داشت، برای نمونه هایی از ترجمه حاضر به چند نفر از مخاطبان مورد نظر مترجم داده می شد تا مشخص شود که آیا این ترجمه برای آنان روان و رسا و قابل فهم است و از این رهگذر ابهامات و پیچیدگی های ترجمه مرتفع می گردید.
2. نقدهای موردی مربوط به سوره ناس
* عبارت «فإن قلت: فهلا اکتفى بإظهار المضاف إلیه الذی هو الناس مرّة واحدة؟ قلت: لأنّ عطف البیان للبیان، فکان مظنة للإظهار دون الإضمار» چنین ترجمه شده است: اگر بپرسند: چرا به ذکرِ بار نخست مضاف الیه (الناس) بسنده نکرد؟ در پاسخ باید گفت: برای این که عطف بیان برای گزارش و روشنگری است، و این امر به اظهار حاصل می شود و نه به اضمار.
نقد: در عبارت عربی دو بار کلمه اظهار ذکر شده است. مترجم در نوبت اول آن را «ذکر» و در نوبت بعد عین آن را بدون ترجمه آورده است. این در حالی است که مراد از هر دو یک چیز است و آن اسم ظاهر آوردن است. اشکال این ترجمه این است که اولاً، در آن دوگانگی در ترجمه رخ نموده و حاکی از عدم دقت در ترجمه است. ثانیاً، آوردن عین کلمه «اظهار» در حالی می شد، معادل رسای آن یعنی «اسم ظاهر آوردن» آورده شود، ترجمه را نارسا کرده است.
ترجمه پیشنهادی: اگر پرسند که چرا به اسم ظاهر آوردن مضاف الیه که همان «الناس» باشد، به یکبار بسنده نشده است؟ پاسخ این است که عطف بیان برای توضیح است؛ از این رو جای اسم ظاهر آوردن بود؛ نه ضمیر آوردن.
* عبارت «سمى بالمصدر کأنه وسوسة فی نفسه» چنین ترجمه شده است: گویی او در خویشتنِ خود، وسوسه است.
نقد: این ترجمه نارساست.
ترجمه پیشنهادی: گویی او خود وسوسه است / خود عین وسوسه است.
* عبارت بعدی آن یعنی «لأنها صنعته و شغله الذی هو عاکف علیه» را چنین ترجمه کرده است: و پیشه و کار او وسوسه است و همواره به این کار می پردازد».
نقد: در حالی که این جمله تعلیل جمله قبل است و باید چنین ترجمه می کرد: زیرا وسوسه پیشه و کاری است که همواره انجام می دهد.
* عبارت «منه: وَسواس الحِلی» را چنین ترجمه کرده است: «وسوسه الحلی» از آن آمده است.
نقد: در حالی که ترجمه رسای آن «جرنگ جرنگ زیور» است.
* عبارت «و الْخَنَّاسِ الذی عادته أن یَخنَس، منسوب إلى الخنوس و هو التأخر» را چنین ترجمه کرده است: «الخناس» عبارت از کسی است که به بازپس رفتن به هنگام یاد خدا خویگر شده باشد و منسوب به «خنوس» به معنای باز پس رفتن است.
نقد: این ترجمه گنگ است. تعابیر «بازپس رفتن» و «خویگر شده» که کاربرد کمتری دارند، موجب ابهام در ترجمه شده است.
ترجمه پیشنهادی: خنّاس کسی است که با یاد خدا عقب می نشیند.
* عبارت «الَّذِی یُوَسْوِسُ یجوز فی محله الحرکات الثلاث، فالجر على الصفة، و الرفع و النصب على الشتم» این چنین ترجمه شده است: این عبارت می تواند بنا بر آن که صفت باشد، محلاً مجرور و بنا بر شتم مرفوع یا منصوب باشد.
نقد: در این ترجمه عبارت اخیر یعنی «بنا بر شتم مرفوع یا منصوب باشد» مبهم است.
3. نقدهای موردی ترجمه تفسیر سوره مدثر
* عبارت «الْمُدَّثِّرُ لابس الدثار، و هو ما فوق الشعار: و هو الثوب الذی یلی الجسد» این گونه ترجمه شده است: «المدثر» (جامة روی) پوشیده و لباسی است که بالای لباس های زیر می پوشند و جامه ای است که سراسر بدن را می پوشاند.
نقد: عبارت «بالای لباس های زیر» به عنوان ترجمه «فوق الشعار» دو مشکل دارد: اولاً، این عبارت نارساست و معادل رسای آن روی لباس زیر است. ثانیاً، شعار مفرد است و ترجمه آن به صورت جمع «لباس ها» نادرست است.
عبارت « و جامه ای که سراسر بدن را می پوشاند» هم زاید است و در متن عربی معادلی ندارد.
ترجمه پیشنهادی: مدثر به معنای پوشنده (به روی اندازنده) دثار (ردا) است و آن لباس روی شعار (زیرپوش) است و آن لباسی است که روی بدن پوشیده می شود.
* عبارت «فقلت: دثرونی دثرونی، فنزل جبریل و قال: «یا أیها المدثر»: گفتم: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. جبرئیل نازل شد و گفت: ای ردا به خود پوشیده.
در اینجا دوگانگی در ترجمه مشاهده می شود. در حالی که «دثرونی» و «المدثر» مبدأ اشتقاقی واحدی دارند و باید به صورت واحدی ترجمه می شد، به دو صورت متفاوت ترجمه شده است. برای مثال، «دثرونی» به «ردا بر من افکنید» و «المدثر» به «ردا به روی افکنده» ترجمه می شد.
* عبارت «سمع من قریش ما کرهه فاغتم، فتغطی بثوبه مفکرا کما یفعل المغموم»: سخنانی ناخوشایند از قریش شنید و اندوهگین شد و مانند افراد غمگین جامه اش را به خود پیچید و در اندیشه فرو رفت.
نقد: در این متن فاءهای عطف به «واو» ترجمه شده است. به علاوه درباره «اغتم» و «المغموم» دوگانگی در ترجمه وجود دارد. مناسب بود، اولی به «غمگین شد» و دومی به «غمگین» ترجمه می شد. عبارت حالیه «مفکرا» به صورت حالیه ترجمه نشده است.
ترجمه پیشنهادی: از قریش سخنان ناخوشایندی شنید. از آن غمگین شد؛ از این رو مانند شخص غمگین اندیشناکانه جامه به خود پیچید.
* عبارت « فأمر أن لا یَدَعَ إنذارَهم و إن أسمعوه و آذوه»: و خداای متعال به او فرمان داد که دعوت آنان را ادامه دهد و حتی اگر سخنانی ناخوشایند از آنان بشود و مورد آزار قرار گیرد، در هیچ شرایطی از این کار دست برندارد.
نقد: عبارت «لایدع» و «انذارهم» با دقت ترجمه نشده است.
ترجمه پیشنهادی: بیم دادن آنان را از عقوبت کارهای ناپسندشان را فروگذار نکند؛ اگرچه به او سخنان ناخوشایند بگویند و او را بیازارند.
* عبارت « عن عکرمة أنه قرأ على لفظ اسم المفعول. من دثره. و قال: دثرت هذا الأمر و عصب بک، کما قال فی المزمّل»: از عکرمه روایت کرده اند که آن را از «دثره» به صیغه اسم مفعول قرائت کرده است و چنان که در سوره مزمل فرموده است.
نقد: عبارت «دثرت هذا الأمر و عصب بک» ترجمه نشده است. عبارت «دثره» نیز اعراب گذاری نشد و لذا امکان قرائت های مختلف دارد؛ حال آن که صورت مجرد آن مورد نظر است.